ستایشستایش، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات ستایش

26/12/91

سلام خوشگل مامان،سلام افتخار مامان. سلام عزیز مامان. خانوم طلا پنجشنبه پیش یعنی (24/12/91) جشن عید مهدکودک شما بود که سالن گرفته بودند. خیلی جشن باشکوهی بود . خاله مهری و مامان سارا هم از روز قبل به خونه ما آمده بودند تا در جشن شما شرکت کنند.عمو نادر وقتی خاله مهری اینها رو رسوند به من گفت که اگه آکادمی گوگوش بود من اینها رو نمی آوردم ولی به خاطر آکادمی ستایش این همه تماشاچی آوردم. شما چهارشنبه شب خیلی دیر خوابیدی و به خاطر همین ما پنج شنبه منتظر موندیم تا شما از خواب بیدار بشی به خاطر همین یک مقدار دیر به جشن رسیدیم ول   ی تا رسیدیم نوبت برنامه شما بود. شانس آوردیم که اون موقع رسیدیم. تا ما پامون رو داخل سالن گذاشتیم مامان مر...
26 اسفند 1391

13/12/91

سلام عسل مامانی . مدتی بود که یک مشکلی پیش اومده بود ونمی تونستم وارد وبلاگت بشم.عزیزم وقتی داری آکادمی گوگوش رو میبینی شما هم مثل اونها میخونی. تا اینکه دیروز به من گفتی من امروز میخوام برم تو گوگوش بخونم ها!گفتم چی میخوای بخونی ؟گفتی بنی آدم.قربونت برم انشاءاله. تازه دیروز دو تا از عکسهایی رو که درمهدکودک ازتون انداخته بودند رو سفارش دادم تا روی تخته شاسی چاپش کنند.قربونت برم من.
13 اسفند 1391
1